سوانح، برف، یخبندون و پارو
گرفتن یک خبر بد باعث شد که نصفه شبی بشینم این پست را بنویسم.
زمستون ها اینجا معمولا اولین صدایی که صبح کله سحر می شنوی صدای خرچ و خرچ کسی هست که اون پایین داره جاده را تمیز می کنه. ما توی رختخواب گرم و نرم می خوابیم چون ماهی ۱۰۰ یورو می دیم برای سرایدار که اینکارو بکنه. اگر سرایدار نداشته باشیم خودمون موظف هستیم. اکثر مجتمع های بدون سرایدار برنامه سالانه دارن برای سرویس برف و یخبندون. هر واحدی مشخصه که کی نوبتشه و باید هر جوری که هست کارش را انجام بده و یا اگر نمی تونه نوبتش را با کسی عوض کنه.
فقط این نیست که برف سنگین اومده باشه و پارو کنی. کافیه که کمی بارون اومده باشه و بعدش دمای هوا افتاده باشه و یک لایه نازک یخ زده باشه که این البته از اون برف سنگین خطرناکتر هم هست... باید هم پارو کنی و هم شن تیره یا نمک بپاشی که از یخ زدن های بعدی جلوگیری کنی. دقیقش را نمی دونم ولی فکر می کنم باید ساعت صبح۷ جلوی خونه تمیز باشه تا ۱۰ شب. اگر در این فاصله زمانی کسی زمین بخوره به خاطر اینکه شما درست مسیر را تمیز نکردی باید خسارت بدی. یادمه که هر بار برف می اومد بچه های شرکت تعریف می کردن که ۵ صبح پا شدن مسیر را تمیز کردن که بعدش بیان سر کار. یعنی این قضیه را هم واقعا همه خیلی جدی می گیرن.
اینها البته برای مسیرهای جلو خانه ها بود... مسیرهای عمومی مثل پیاده روها، خیابونها و اتوبانها را هم که اداره راههای آلمان مسئولش هست که تمیز کنه. در حالت عادی اینجا در هر هوایی که بیرون بری این امنیت رو داری که بدونی توی مسیر خونه تا هر جایی سرسره بازی خبری نیست.
البته اینجا هم گاهی برف خیلی سنگین یا خیلی طولانی میاد که اعلام می کنن که ملت بهتره خونه بمونن. یا توی اتوبانها برف به شدتی میاد که ماشین های پاروکن نمی رسن پارو کنن و تصادفاتی هم می شه. اما در کل قضیه مدیریت شده است.
توی ایران تا جایی که من یادم میاد یک بدبختی ای بود هر وقت برف می اومد که جاهایی که آفتاب بهش نمی تابید یخ می بست و گاهی روزها طول می کشید تا آب بشه. اگر بدشانسی می آوردی مسیر خونه تا مدرسه یا سرکار باید صد بار از جاهایی رد می شدی که لیز و سر بودن و هر بار دعا ثنا می کردی که سالم برسی به مقصد.
خاطره این روزها را پاک از یادم رفته بود از بسکه اینجا نداشته بودم این سالها که پام بره روی یک جای یخ بسته و لیز بخوره.
نصفه شبی خبر گرفتم که خواهر کوچک یکی از دوستای خوبم توی تهران پاش لیز خورده سرش خورده به لبه جدول و به همین سادگی فوت کرده... فغانم در آمده... ۱۰ سال پیش شاید می گفتم بد آورده... الان می گم شهرداری مقصره که خیابون را تمیز نکرده. دولت مقصره که فکری برای یخبندون نمی کنه. مردم مقصرند که هفته ها یک تکه یخ را می بینن روی زمین و نابودش نمی کنن. الان فکر می کنم سهل انگاری دولت و ملت برای هر چیز کوچیکی باعث می شه چه فاجعه ها که به بار نیاد.
2:52 AM نوشا
-
4 نظر
سرگرمی زیر سه سال
ایران که بودم یکی از مشکلات فامیلهای با بچه کوچک این بود که بچه ها خیلی کارتون می بینند. بچه سه ساله مثلا صبح تا شب پای تلویزیون بود و بابا مامانه دیگه همه سی دی ها را جمع کرده بودن که یعنی دستگاه خراب شده. الان با بچه دو سال و نیمه آدم می بینه که خوب خیلی شیرینه اینکه بچه را بشونی پای تلویزیون و خودت بری برسی به کار و زندگیت. اما هیهات که محققان غربی به جدیت هشدار داده اند که کارتون زیاد بچه را خر می کنه. اما آدم می مونه که با بچه مثلا دو سال و نیمه یا سه ساله چکار کنه.
مشکل بچه های این سنی این هست که در هیچ کاری مهارت درست و حسابی ندارن. به بدن خودشون دیگه مسلط هستن که بتونن مثلا خوب راه برن یا از پله ای جایی جفت پا بپرن اما مثلا در اون حد نیست که بتونن برقصن.
می تونن چیزهایی دستشون بگیرن مثل قاشق و چنگال و کارهایی را به صورت مستقل انجام بدن مثلا غذا خوردن یا لباس در آوردن و پوشیدن اما از طرف دیگه اونقدر مسلط نیستن به دست و انگشتهاشون که بتونن نقاشی بکشن یا کار دستی درست کنن.
اینه که آدم می مونه که چکار کنه.
تابستون خوب راحته. می ری بیرون بچه بازی می کنه تاب و سرسره و شن بازی و خونه هم که می یایی یک کمی کتاب می خونی یا پازل درست می کنی یا لگو بازی می کنی و دیگه شب می شه. زمستون اما حرف و حدیث دیگه ای داره. هر چند که زمستون هم آدم با بچه هر روز باید بیرون بره اما خوب بازی و اینها خبری نیست خیلی چون همه جا خیس و گل آلود و ناخوشاینده.
گفتم اینجا چند تا چیزهایی را بنویسم که ما خیلی استفاده می کنیم این روزها برای سرگرم کردن دخترجان...
کاردستی
قیچی های کاردستی برای بچه های این سن چیز خوبی هست. کاغذ را بدی دستشون و قیچی را که بی هدف قیچی کنن. یا کاغذهای رنگی بهشون بدی که قیچی کنن و با چسب مایع بچسبونن روی یک کاغذ بزرگ سفید. برای بچه زیر ۴ سال هم کلا معنی نداره که موضوع تعریف کنید. مثلا بگی بیا یک چمنزار پر از گل لاله درست کنیم. همین که بچه کاغذها را کوچیک می کنه و با قیچی و چسب کار می کنه خودش خیلی خوبه. تا جون دارید هم باید بچه را تشویق کنید. طبیعیه که خودتون هم باید کنار دست بچه بشینید و حواستون شش دانگ باشه که چسب را نخوره یا با قیچی لباسشو یا انگشتشو نبره.
تزیین بیسکوییت
با خاکه قند و آب یک ملاط چسبناک درست می کنید و می مالید روی بیسکوییت های معمولی یا مادر. بعد تا این مایه خشک نشده بچه می تونه روش با اسمارتیز یا پولک های خوراکی یا تزیینات خوراکی تزيین کنه. کاری که توی آلمان به صورت سنتی قبل از کریسمس می کنن ساختن خانه جادوگر داستان هانسل و گرتل هست. نمونه هاش را اینجا می تونید ببینید.
کیف پول
یادتونه بچه بودیم سکه پول را می گذاشتیم زیر کاغذ با مداد روشو می کشیدیم. اینطوری هم یک عالمه پول کشید بعدش این پول ها را قیچی کرد و کرد توی یک پلاستیک به عنوان کیف پول داد به بچه که خوشش بشه.
کادو بازی
یکی از کارهایی که دخترک ما خیلی می کنه اینه که هر چیزی که دستش میاد مثلا کتاب یا مداد یا لگو را شروع می کنه به کادو کردن. حالا کاغذ کادو که نمی کنه... مثلا می پیچه توی یک پارچه و میاد می گه مامان برات کادو درست کردم. یا مدادهاش را می پیچه توی کاغذ می گه برات کادو درست کردم. بعد می تونه آدم بهش نشون بده که کادو را مثل آب نبات درست کنه یا کتابی کادو کنه یا لوله کنه... همه اینها خیلی وقت بچه را پر می کنه و به بچه مهارتهای جدیدی می ده.
خمیر بازی
خمیر بازی هم توی این سن یک جوری هست که باید خود آدم بشینه کنار دست بچه چون یا همه خمیر پخش زمین می شه به صورت تکه تکه مولکولی یا می ره توی دهن.
چیزهایی که می شه درست کرد چیزهایی هستن که بچه توی زندگی روزانه بیشتر باهاش سروکار داره مثلا پستونک، یا بستنی، قاشق و چنگال... یا از همه بهتر یک کاسه انگور دون شده... شما کاسه را درست کنید و بچه دونه های انگور را قل قلی کنه.
9:59 PM نوشا
-
2 نظر