9/22/2008



تا ۵ هفته دیگه باید تزم را تحویل بدهم و تا اونموقع باید کلی بنویسم و قبل از نوشتن کلی بخونم و از اونجایی که استادم هم ۴ هفته دیگه از مسافرت میاد باید خیلی از کارها را به طور مستقل انجام بدم و این یک کم سخته اما حتما باعث می شه که مستقل تر بشم... به این فکر می کنم که ۵ هفته دیگه درسم تمام شده و باید برم برای تغییر نوع ویزا. تا اونموقع باید سعی کنم که کاری هم پیدا کرده باشم و ویزای تحصیلی را به ویزای کار تبدیل کنم.

چیزی که برای خودم هم جالبه اینکه می بینم از الان توی فکر هستم که چه رشته ای را انتخاب کنم برای ادامه تحصیل!! البته دنبال چیزی می گردم که بشه در کنار کار خوند و چیزی که در واقع بیشتر از یک رشته فنی با علایقم جور باشه. چیزی مثل شرق شناسی یا حقوق بین الملل یا علوم ارتباطی یا...

خلاصه به گمانم این هم مشکل ژنتیکی باشه که ماها همش به دانشگاه چسبیده ایم.

7:01 PM نوشا   -   0 نظر

 

9/20/2008



یکی از مشخصات جشنهای آلمانی اینه که تا دیروقت طول می کشه. اینه که مثلا توی مراسم عقد توی اصفهان که آخرین نفرها ساعت ۱۲ یا ۱ خداحافظی کردن و رفتند سیتا کلی تعجب کرده بود... می گفت این مثل که جشن تولد بچه ها بود. اینجا هفته پیش هم که مثلا تولد یکی از دوستانم بود و دعوت کرده بود خونه ساعت ۸ که همه اومدند شام سرو شد و تا ساعت ۱۲ گپ زدیم و موزیک گوش کردیم و ساعت ۱۲ونیم تازه همه راه افتادند که بروند دیسکو!‌
شاید هم این یکی از دلایلی باشه که من بعد از این چند ساله زندگی در آلمان پیش نیومده که دیسکو برم... ساعت ۱۲ شب من واقعا به تنها چیزی که فکر نمی کنم اینکه توی سرما و تاریکی از خونه در بیام برم دیسکو!

این نوشته پانته آ منو خیلی گرفت. راست راستش را بخواهید باید بگم که من اینجا ایرانیهایی هم دیده ام که افسرده و غمگین هستند اما همه این آدمها را می تونم تصور کنم که اگر ایران بودند ۱۰۰ برابر ناراضی بودند. در واقع اینجا آدم خیلی خیلی کمتر از ایران بهانه برای افسرده بودن داره...
اما این سوال موندن یا رفتن شاید با اینحال هیچ وقت دست از سر آدم برنداره.

11:58 AM نوشا   -   0 نظر

 

9/09/2008




اینهم برداشت ما از سفر به ایران:

به نظر شما cable یعنی با سیم یا بی سیم؟!
به نظر شما women درسته یا weman؟!

به نظر شما چطوری می شه توی ۳ تا کلمه ۲ تا غلط گنجوند؟‌

11:26 PM نوشا   -   0 نظر

 



برگشتن از ایران همیشه دو سه هفته گیج زدن را به همراه داره... روز اول هنوز شارژی. روز دوم می ری سر کار. تا عصر عین خیالت نیست. با همه خوش و بش می کنی و شرح سفر می دی. یکی دو تا از بچه ها خیلی محتاط می پرسند حتما حالا هم حالت گرفته است که اومدی دوباره تو این آب و هوا و دور از خانواده و ... می گم نه اتفاقا خوبم. اما از عصرش انگار کل انرژی ام تمام شده باشه خلقم تنگ می شه و دیگه باز نمی شه... تا یک هفته تمام با خودم کل کل می کنم که ای بابا تو اصلا اینجا چکار می کنی... نونت نبود آبت نبود خارجه اومدنت چی بود.
یک هفته ای طول می کشه تا دوباره نوسانات تمام بشه و زندگی روزمره به حالت عادی برگرده. چیزی که مرتب توی مغزم تاب می خوره اینکه حتی اگه سالهای سال هم اینجا زندگی کنم یک موقعی برمی گردم.


رفته بودیم با سیتا اداره گذرنامه. منهم که اونقدر خارجی شدم که اصلا یادم رفته بود تو اداره جات که می ری باید قبلش کلی لباس مبدل بپوشی. رفتم با یک مانتو تنگ و تیل و روسری شالی نئون سبز گفتم ما سوال داریم. نگهبان دم در گفت این آقا خودشون برن بپرسن اما شما نمی شه برید. با تعجب گفتم چرا؟ عکس نمونه حجاب روی دیوار را نشون داد و گفت باید حجابتون این شکلی باشه. رفتم که بابا را صدا کنم که با سیتا بره تو... خلاصه بعد از ۱۰ دقیقه اومدن و گفتن که کار افتاده به روز شنبه. و بعدش سیتا تعریف کرد که آقای سرباز وقتی که من رفتم ازش معذرت خواهی کرده که نگذاشته من برم تو! این معذرت خواهی برام خیلی جالب بود.

10:50 PM نوشا   -   0 نظر

 

9/01/2008



سه هفته ایران بودم. با سیتا... جای همه شما خالی. خوش گذشت. خبرهای خوب و عقد و عروسی هم بود که کلی بیشتر خوش گذشت. شیراز و یزد و اصفهان و تهران و دیدار خانواده و کلی عمو و دایی و دوستان قدیمی و آشنایی همه اونا با سیتا و صد البته افسوس دست ندادن دیدار خیلی دوستان خوب دیگه و حتی گناه کبیره خداحافظی نکردن با مامان بزرگ را هم باید بهش اضافه کرد.


یک انتشارات هست که سفرنامه های جالب و بامزه ای در مورد هر کشوری می نویسه جولای ۲۰۰۸ هم جدیدترین نسخه اش در مورد ایران در آمده که سیتا خریده و قبل از سفر به ایران مشغول خوندنش شد هر از گاهی با اطلاعاتی که از این کتاب بدست آورده منو غافلگیر می کرد مثلا اینکه بهترین راه رد شدن از خیابون اینه که با یک ایرانی از خیابون رد بشید و قبلش مطمئن باشید که ایرانیه اون طرفی هست که ماشین داره میاد. اولین نکته ای که در مورد روحیات ایرانیها نوشته در مورد تعارفه. که مثلا وقتی چیزی می خرید و طرف می گه قابلی نداره سرتون را زیر نیندازید و برید. که تعارف کلا بخاطر اینه که به طرف این شانس را بدی که اگه مثلا چیزی توی خونه یا ته جیبت نداری با این حال مهمون نواز به حساب بیای واین شانس را داشته باشی که طرف را حداقل صوری هم که شده مهمون کنی. توصیه هم کرده که کلا هر دعوتی را ۳ بار رد کنید تا مطمئن بشید که دعوت واقعیه.

تا کلی وقت به سوالات مربوط به خوندن این کتاب جواب می دم مثلا تفاوت چادر و حجاب چیه... آیا بسیج یک بخشی از پلیس هست یا همینجوری از نیروهای خودجوش هستند؟ فرنی همون فالوده است؟ کله پاچه چیه...زورخونه چه نوع ورزشیه. شما واقعا مغز و زبون می خورید؟

خلاصه... این از معلومات کتابی و . حالا سیتا توی این کتاب هم خونده آدم تا جون داره باید چونه بزنه و دیگه یاد گرفته دم دکون بقالی هم که می ره می خواد چونه بزنه. هر چی می گی عمو جان اینجا که دیگه چونه بر نمی داره می گه حالا تو یک تلاشی بکن. حالا من بدبخت هم مترجم!‌ بعد هم که ملت را حسابی کچل می کنه که دیگه کلافه می شن و قیمتش را قبول می کنند دست می زنه سر شونه من و می گه اصفهانی!!!

خلاصه سفر جالبی بود. همراهی با سیتا باعث می شد که منهم بعضی اوقات بتونم از دریچه توریستی مردم کشور خودم را نگاه کنم. چون خیلی ها که اول به قیافه سیتا نگاه می کردند فکر می کردند منهم خارجکی هستم و جالب اینجاست که به نظر من مردم با خارجی ها خیلی بهتر هم برخورد می کنند. توی بازارهای یزد مثلا خیلی پیش می اومد که حتی بچه های کوچولو بیان هلو هلو کنان دست بدن و بدو فرار کنن برن برای بقیه تعریف کنند که با خارجیا دست دادن. دوسه باری هم که امنیت روانی مملکت به خاطر حجاب من به خطر افتاده بود به محض دیدن اینکه سیتا خارجیه ما رو سریع رد کردند که برویم. فقط یک بار به انگلیسی به سیتا گفتند مانتوی خانمتون خیلی کوتاهه بگید بلندش کنه!‌



------------------------------------------------------------------------------------------

در مورد لایحه حمایت از خانواده هم که الان که از دستور کار مجلس خارج شد می شه تا اطلاع ثانوی نفس راحتی کشید. فکر می کنم فقط باید مفاد لایحه را خلاصه کرد و برای ملت روخوانی کرد. دیگه نیازی به بحث و جدل نیست. مشکل فقط اینجاست که خیلی ها به اسمش نگاه می کنند و فکر می کنند که این واقعا یک اصلاحیه ای به نفع زنان و یا به نفع خانواده هاست. مثلا اینکه خیلی چیزها مثل ثبت نکردن ازدواج که در حال حاضر جرم شناخته می شه و حتی مجازات زندان داره بعد از این لایحه تبدیل می شه به جریمه نقدی... حالا خوب خیلی ها که نمی دونن که الان این قضیه جرم به حساب میاد فکر می کنند که لایحه جدید چیز مثبتی هست و داره قانونی به قوانین قبلی اضافه می کنه.
به هر حال دست تمام دست اندرکارانی که با تصویب این لایحه مخالفت کردند درد نکنه.
به نظرم چیزی که خیلی می تونه موثر عمل کنه یک لیست هست که لایحه جدید را با قوانین فعلی مقایسه کنه. اونوقت شاید متقاعد کردن ملت هم خیلی خیلی راحتتر بشه.

10:43 PM نوشا   -   0 نظر

 






نینوچکا صبورترین دوست من در تمام روزهای خوش خلقی و بد خلقی است. امان از وقتیکه او هم حالش گرفته باشه...

آدرس
خانه
تماس
فید خوان


این ها سایتهایی هستند که معمولا مرتب بهشون سر می زنم... بعضی هاشون را واقعا دوست دارم و هر بار روحم تازه می شه از خوندن نوشته های جدیدشون... بعضی ها هم کلا طاقت فرساست خوندن نوشته هاشون اما باید!!.


گلمریم
Only Some Words
آشپزخانه کوچک من
وقتی همه خواب‌ند
پیاده رو
شادی
صاب مرده
سر هرمس
یک سرخپوست خوب
گفت و چای
انجمن دفاع از حقوق کودکان
گوشه
آهو نمی شوی...
آوای زندگی
اسپریچو نوشت
بانوی گیلک
باید بنویسم
برای تو - جیران
بلوط
حقوقدان پاریسی
خیاط باشی
در قند قزل آلا
روزنگار خانم شین
زن روزهای ابری
زن زمینی
زنانه‌ها
زن‌نوشت
سه روز پیش - مرضیه رسولی
فسیل متفکر
لنگ‌دراز
لی‌لی
ماه هفت شب - بهاره رهنما
میچکا کلی
بی بی مهرو - افغان
بدون مرز
بن بست خاك و آرزو



آرشیو
January 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
May 2012
June 2012
July 2012
September 2012
October 2012
November 2012
December 2012
January 2013
March 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
December 2013
January 2014
February 2014
April 2014
June 2014
July 2014
August 2014
October 2014
January 2015
March 2015
April 2015