7/31/2012

آشنایی با مهد

دو هفته ای سفر بودیم از خانه به هامبورگ به مانهایم به زوریخ به نورنبرگ به کاسل به خانه. هفته بعدش یک آخر هفته با دخترک رفتیم پاریس خاله بازی کردیم با نی نی های دوستای خوب قدیمی.

الان هم هفته سوم است که می رویم مهدکودک. می رویم که دخترمان عادت کند به مهد. با دخترجان می رویم با دخترجان برمیگردیم. طبق برنامه معمولا بچه ها در حداکثر دو هفته به مهد عادت می کنند. الان هفته سوم است و بچه جان حتی ۵ دقیقه هم نمی ماند. قاعدتا فردا باید کارم شروع می شد. اما فعلا ما می رویم به مهد کودک. خوبی ای که داره اینه که خیلی می بینی که توی مهد چطوری با بچه ها رفتار می کنن و برنامه روزانه شون چطوری هست. بدی که داره اینه که نمی دونی تا کی این ماجرا ادامه داره و کی می تونی برگردی سرکار...

برنامه برلین
برنامه عادت دادن بچه ها اینجا جالب است. این مهد برنامه ای دارد که معروف است به برنامه برلین. برنامه برلین می گه سه روز بچه با مادر (یا پدر) بره مهد روزی یک ساعت بمونه و با مادر برگرده. در این یک ساعت باید مادر خیلی پسیو بمونه و مربی سعی کنه خودش را به بچه نزدیک کنه. مادر نباید کتاب بخونه یا  اس ام اس بنویسه. بچه باید احساس کنه که پشتش گرمه و هر موقعی که خواست می تونه بره پیش مادرش. مربی هم نباید خودش را به بچه تحمیل کنه مثلا یهو بچه را بغل کنه یا اینجورچیزا... باید سعی کنه خودش را وارد بازی بچه کنه یا توجهش را به چیز جالبی جلب کنه و اینجوری دلش را به دست بیاره.

روز چهارم برای اولین بار بعد از این که بچه کمی گرم شد مادر خداحافظی می کنه و می ره به مدت نیم ساعت (مادر حتما باید خداحافظی کنه و نباید یواشکی بره). بچه طبیعتا گریه می کنه اما باید مربی بتونه بچه را به نسبت سریع آروم کنه. بعد از نیم ساعت مادر برمیگرده.

بر حسب اینکه بچه در این نیم ساعت چطور واکنش نشون داده باشه تصمیم گرفته می شه که در روزهای آینده چه طور ادامه پیدا کنه. اگر مربی تونسته باشه بچه را آروم کنه روزهای آینده هر روز بچه یک ساعت بیشتر می مونه. مثلا یک روز تا بعد از صبحانه، روز بعد تا قبل از ناهار، روز بعدش ناهار می خوره. تا قبل از خواب... تا بعد از خواب و خلاصه کلا در حال ایده آل دو هفته طول می کشه تا بچه توی مهد بمونه و بخوابه.

اگر بچه در اون نیم ساعت خیلی بی تابی کرده باشه و اصلا نشده باشه که آرومش کرد اونوقت دوباره برمی گردی سر جای اول یعنی سه روز با بچه میای و ...

12:16 PM نوشا   -   5 نظر

 

7/08/2012

مساوات - ادامه

در مورد مطلبی که قبلا نوشته بودم در مورد زن و شوهر آلمانی که از هم جدا می شوند دیشب اطلاعات جدیدی گرفتم در مورد اینکه حکم دادگاه چی بوده.

دادگاه بدون در نظر گرفتن اینکه خانمه رابطه خارج از ازدواج داشته و باعث جدایی شده حکم داده که بچه ها به طور مساوی پیش پدر و مادر باشن چون به نظر اومده که پدر و مادر هر دو با بچه هاشون رابطه خوبی دارن و هر دو هم به اندازه کافی توانایی و امکانات برای نگهداری از بچه ها دارن. اینه که بچه ها یک هفته پیش مامان و یک هفته پیش بابا می مونن.

حالا خانمه تازه تقاضا کرده که همسرش باید بهش پول هم بده که هر دوشون به یک اندازه پول داشته باشن. یعنی هرچقدر که مرد درآمد بیشتری داره باید نصف اون مابه تفاوت را به خانمه پرداخت کنه که در نهایت هر دو نفرشون یک مقدار مساوی پول در اختیار داشته باشن که خرج بچه ها کنن. ظاهرا این تقاضا هم معمولا از نظر قاضی موجه شناخته می شه و مرد باید تا وقتی که بچه ها توی خونه هستن اینکار را بکنه. برعکسش هم هست یعنی اگر یک موقع درآمد خانمه بیشتر بشه باید خانمه پول بده به آقاهه... یعنی این مساوات حتی بعد از جدایی هم ادامه پیدا می کنه تا وقتی که بچه ها درسشون تمام بشه. البته فکر می کنم اگر خانمه یا آقاهه دوباره ازدواج کنن دوباره همه چی فرق می کنه.

یه جورایی به نظرم از این نظر برای مرد ناعادلانه است چون زنش اونو گذاشته و رفته و حالا اون باید خرج زنی را که با مرد دیگه ای زندگی می کنه و خرج بچه ها را هم بده. از طرف دیگه به نظرم برای بچه ها خیلی عادلانه است که می تونن به صورت مساوی پیش مامان و بابا بمونن و مامان و بابا هر دو به اندازه کافی پول دارن که بتونن براشون خرج کنن...

حالا برام جالبه که آیا آقاهه به زودی تصمیم می گیره که کمتر کار کنه که درآمد کمتری داشته باشه و نخواد به زنش پول بده یا به کارش همینطور که هست ادامه می ده و کسری از حقوقش را تقدیم می کنه.

12:49 PM نوشا   -   1 نظر

 






نینوچکا صبورترین دوست من در تمام روزهای خوش خلقی و بد خلقی است. امان از وقتیکه او هم حالش گرفته باشه...

آدرس
خانه
تماس
فید خوان


این ها سایتهایی هستند که معمولا مرتب بهشون سر می زنم... بعضی هاشون را واقعا دوست دارم و هر بار روحم تازه می شه از خوندن نوشته های جدیدشون... بعضی ها هم کلا طاقت فرساست خوندن نوشته هاشون اما باید!!.


گلمریم
Only Some Words
آشپزخانه کوچک من
وقتی همه خواب‌ند
پیاده رو
شادی
صاب مرده
سر هرمس
یک سرخپوست خوب
گفت و چای
انجمن دفاع از حقوق کودکان
گوشه
آهو نمی شوی...
آوای زندگی
اسپریچو نوشت
بانوی گیلک
باید بنویسم
برای تو - جیران
بلوط
حقوقدان پاریسی
خیاط باشی
در قند قزل آلا
روزنگار خانم شین
زن روزهای ابری
زن زمینی
زنانه‌ها
زن‌نوشت
سه روز پیش - مرضیه رسولی
فسیل متفکر
لنگ‌دراز
لی‌لی
ماه هفت شب - بهاره رهنما
میچکا کلی
بی بی مهرو - افغان
بدون مرز
بن بست خاك و آرزو



آرشیو
January 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
May 2012
June 2012
July 2012
September 2012
October 2012
November 2012
December 2012
January 2013
March 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
December 2013
January 2014
February 2014
April 2014
June 2014
July 2014
August 2014
October 2014
January 2015
March 2015
April 2015