12/26/2008



امسال پنجمین کریسمسی هست که من آلمان هستم و کم کم داره می ره تازگیش رو برام از دست بده... در واقع سال اول که فقط توی خوابگاه به درس خوندن طی شد. از اونجا که کریسمس در واقع یک جشن خانوادگی هست آدمهایی مثل من که یک لا قبا اومده اند خارجه این موقعها یک جور حس و حال ننه من غریبم بهشون دست می ده... البته این حس به من یکی که دست نمی ده... اما به بعضی ها شاید ... سالهای بعدش را ولی با خانواده سیتا جشن گرفته ام و مثل همیشه همش به این فکر می کنی که چقدر حیف که نمی تونی با همه خانواده و دوستانت تمام این تجربیات را تقسیم کنی.

در پنجمین کریسمس در غربت برای اولین بار کلی مهمون داری کردم اونهم از نوع مهمون خارجکی که به حمدالله تعالی روی همه شان اساسی کم شد... حالا یک هفته می ریم مسافرت که سال تحویل میلادی را دانمارک باشیم و من همین جوری شونصد تا کتاب و فیلم بار کرده ام که اونجا بزنم به رگ. کلیه سریالهای مربوط به برره و پاورچین و باغ مظفر و ... هم روی سیستمم ریخته ام که حسابی برای سال آینده دوپینگ کنم.

7:15 PM نوشا   -   0 نظر

 

12/15/2008



بادبادک باز را اگر خوانده اید فیلمش را هم ببینید. به نظر من فیلم خوب از آب در آمده... یعنی به عنوان مکمل کتاب خوبه. هر چند که بعضی نکات هستند که توی کتاب مطرح می شن و توی فیلم حرفی ازشون نیست. مثل حکومت ظاهر شـاه یا کشـتار صدها هزار نفر هـزاره ای به دست طالبان. یا این مساله که جنگ هزاره ها و طالبان در واقع مشکل بین شیعه و سنی بود و هست... اما از این نکات که بگذریم در کل، فیلم خوب از آب در آمده.

A migthy heart را هم دیدم. وقتی که می دونی که فیلم یک داستان واقعی یک ژورنـالیست هست که در پاکـستان ربوده می شه در حالیکه همسرش بارداره و ماجراها را توی فیلم دنبال می کنی فیلم یک جور دیگه ای اثر می کنه. مخصوصا که فیلم یک جور عجیبی رئال هست... با خودم به تمام ژورنـالیستهای ایـرانی فکر می کنم که توی زندان هستن... به سیتا می گم ایـران قضیه را جور دیگه ای حل می کنه. ژورنـالیست خارجی راه نمی ده توی کشور که اینجوری دردسر ساز نشه. ژورنـالیست ایرانی هم که کک دنیا نمی گزه هر بلایی که به سرش بیاد. مگر اینکه مثل زهـرا کاظـمی پاس کانـادایی داشته باشه...

12:22 AM نوشا   -   0 نظر

 

12/09/2008



از سر کار می ری خونه... خسته... مامان اینا زنگ می زنن. کیفیت صدا خوب نیست. نصف حرفها را از دست می دی. دو سه تا سریال توی تلویزیون میاد... دلت ساعت ۸ بری بخوابی. چشمات تمام روز پای کامپیوتر حسابی خسته هستند و نمی تونی چیزی بخونی. می شینی پای تلویزیون. دو تا سریال جنایی میاد ... با اینکه با فیلم و سریال جنایی میونه ات خوب نیست می بینیشون و بعد مسواک و خواب...

ساعتهای طولانی خواب می بینی ... خواب می بینی که مامانت حالش خوب نیست. توی خواب تو هم ایران هستی. اما توی خواب همش غفلت می کنی. هر کاری که می کنی نمی رسی به مامانت سر بزنی... هر کاری که می کنی که به موقع به قطار برسی نمی رسی. روزی یکبار به دیدنش می ری و روزی یکبار می پرسی که حالش چطوره... مثل همیشه دردش را می خوره و می گه خیلی بهترم. دیروز اصلا نمی تونستم نفس بکشم از درد اما امروز خیلی بهترم و تازه می فهمی که دیروز حالش بد بوده. و عذاب وجدان که چرا دیشب پیشش نموندی. چرا نتونستی که بمونی...

توی خواب حتی معلم ادبیاتمون را می بینم... بعد از سالها... توی خواب هنوز منو می شناسه و توی خواب برای مامان من گل میاره...

از خواب بیدار می شم و مدتی طول می کشه تا باور کنم که همش خواب بوده. هفته پیش هم خواب می دیدم که بابا تصادف کرده و حالش خوب نیست...

توی تمام خوابها توی ایران هستم اما به طرز وحشتناکی دورم از همه... و این خوابها همه بازتاب نگرانیهای روزمره ضمیر ناخودآگاه منه... فکری که بشدت آزار دهنده است اینکه فکر می کنی اگه یک موقعی مامان یا بابا یا کس دیگه ای مریض باشه به این سادگی نمی تونی بهشون سر بزنی و بهشون برسی...

10:05 AM نوشا   -   0 نظر

 






نینوچکا صبورترین دوست من در تمام روزهای خوش خلقی و بد خلقی است. امان از وقتیکه او هم حالش گرفته باشه...

آدرس
خانه
تماس
فید خوان


این ها سایتهایی هستند که معمولا مرتب بهشون سر می زنم... بعضی هاشون را واقعا دوست دارم و هر بار روحم تازه می شه از خوندن نوشته های جدیدشون... بعضی ها هم کلا طاقت فرساست خوندن نوشته هاشون اما باید!!.


گلمریم
Only Some Words
آشپزخانه کوچک من
وقتی همه خواب‌ند
پیاده رو
شادی
صاب مرده
سر هرمس
یک سرخپوست خوب
گفت و چای
انجمن دفاع از حقوق کودکان
گوشه
آهو نمی شوی...
آوای زندگی
اسپریچو نوشت
بانوی گیلک
باید بنویسم
برای تو - جیران
بلوط
حقوقدان پاریسی
خیاط باشی
در قند قزل آلا
روزنگار خانم شین
زن روزهای ابری
زن زمینی
زنانه‌ها
زن‌نوشت
سه روز پیش - مرضیه رسولی
فسیل متفکر
لنگ‌دراز
لی‌لی
ماه هفت شب - بهاره رهنما
میچکا کلی
بی بی مهرو - افغان
بدون مرز
بن بست خاك و آرزو



آرشیو
January 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
May 2012
June 2012
July 2012
September 2012
October 2012
November 2012
December 2012
January 2013
March 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
December 2013
January 2014
February 2014
April 2014
June 2014
July 2014
August 2014
October 2014
January 2015
March 2015
April 2015