رختشورخانه
- پنجمین دوره لباس این هفته (لباسهای سفید ۳۰ درجه ای از قبیل شلوارهای سفید تی شرتهای سفید و بلوز مردانه های روشن که قابل تحویل دادن به لباسشویی نیستن) را ریخته ام توی ماشین لباسشویی.
- چهارمین دوره (لباسهای رنگی تیره ۳۰ درجه ای از قبیل شلوار لی و بلوز های تیره و غیره) را پهن کرده ام روی بند.
- سومین دوره (لباسهای رنگی ۳۰ درجه ای از قبیل تی شرتهای رنگ وارنگی خانواده شمعدانی، پیرهنهای آستین کوتاه همسرجان و شلوارکهای دخترک و) را از روی بند جمع کرده ام گذاشته ام توی سبد اتو.
- دومین دوره (لباسهای سفید ۶۰ درجه از قبیل بادی های دو فرزند، لباسهای زیر سفید، حوله های سفید زیر انداز فرزندان، حوله های سفید کوچکی که اینجا حکم کیسه لیف را دارن و برای شستن روزانه بدن فرزندان استفاده می کنیم) را از خشک کن در آورده ام داغ و خشک تا کرده ام گذاشته ام سرجایشان.
- اولین دوره را که دیروز جمع کرده بودم اتوکرده ام گذاشته ام سر جایشان...
فردا دو تا ماشین ۶۰ درجه دیگه مونده که خوشبختانه اونها هر دو مستقیم می رن توی خشک کن و اتویی هم نیستن ماشین اول از قبیل حوله های حمام و دست و رو و زیر پایی حمام و ماشین دوم از قبیل ملحفه های تخت خودمان و تخت مهمان و تخت فرزندان.
معمولا هر ۶ دوره لباسی که تمام می شه دو روز استراحته و دوباره ۶ دوره جدید جمع شده... از وقتی که پسرجان به غذا افتاده به ازای هر وعده غذا یک ماشین لباسشویی به لباسهای هفتگی اضافه شده. دخترک هم هر روز تقریبا دو سه دست لباس عوض می کنه چون یا رفته توی ماسه بازی کرده یا روی زمین سر خورده یا غذا رو روی خودش ریخته.سیتا هم هفته ای یک بار می ره فوتبال و من هم هفته ای یک بار می رم ورزش که به ازای هربار یک دست لباس به اضافه حوله به لباسها اضافه می شه. هر دوسه هفته یک بار هم مهمانی چیزی بهمون می رسه که شب می مونه و یک دست کامل ملحفه به لباسها اضافه می شه.
یک روز هم دیدید ماشین لباسشویی دهان باز کرد و درسته منو خورد.
1:43 PM نوشا
-
1 نظر