درد بی جایی
مامان من همیشه از درد بی جایی می نالید. مهم نبود که زیرزمین ۷۰ متری و انباری ۳۰ متری و یک طبقه آپارتمان خالی اضافی داشته باشی. مهم این بود که هر چی بیشتر جا داشتی بیشتر پرش می کردی و دوباره دچار درد بی جایی می شدی.
امروز منهم مدتیه دچار درد بی جایی شده ام از نوع مدرنش البته. درد بی جایی من شامل حال این می شه که حافظه ۳۲ گیگابایتی دوربین فیلمبرداری و ایضا حافظه ۳۲ گیگی زاپاس پر شده، هارد ۵۰۰ گیگی لپتاپم پر شده، هارد ۳ ترابایتی server مون پر شده [به انگلیسی نوشتم که فکر نکنید هارد sarvaremoon پرشده :D].
همین وسط هم فرزند شماره ۲ با همین سن ۴ ماه و اندی شیرین کاری هایی می کنه که اگه فیلم برداریشون نکنی خودت خودت را عاق می کنی. فرزند شماره ۱ هم اینقدر بامزه و نازنین شده که دلت می خواد لحظه به لحظه اش را ضبط کنی... اونوقت وسط این عرصات همه حافظه ها پر شده اند. طبیعیه که هارد جدید برای server سفارش دادیم. اما باید یک فکر اساسی کرد انگار... با این انفجار اطلاعات چه کنیم واقعا؟
11:19 AM نوشا
-
0 نظر