5/13/2012

طرح کاد

توی مدرسه روزهایی بود که باید می رفتیم طرح کاد. تازه هم کامپیوتر آمده بود و کامپیوتر را به عنوان قسمتی از طرح کاد قبول کرده بودند اما دخترها حتما باید یک کار هنری هم یاد می گرفتند... بین پیله دوزی و ملیله دوزی و دوسه تا چیز چرند دیگه از این قبیل حق انتخاب داشتی. بعد سالهایی هم بود که اصلا مستقیم فقط برامون کلاس خیاطی می گذاشتن... اونهم با عنوان طرح کاد به گمانم. یادم نیست دقیقا. یادم هست که همه باید پیشبند می دوختیم برای یک نمایشگاه کارهای دستی مدرسه. من هم که همیشه شب قبلش آویزون مامانم می شدم که اینو برای من درست کن. یا شال و کلاه باید می بافتیم...

بعد ما کسر شان مان بود. همش غر می زدیم که ما آمدیم مدرسه تیزهوشان که دکتر مهندس بشیم و آدمهای مهمی بشیم و هیچ وقت به عمرمون اینجور کارها به دردمون نمی خوره و این صوبتا. ناظم مدرسه هم زن شوخ و شنگی بود... می گفت پس فردا خانم مهندس که شدید زیپ دامنتون پکید نمی تونید دو تا کوک بزنید باید برید در خونه زن همسایه را بزنید بگید ترا خدا به من کمک کن.

حالا آمده ایم اینور دنیا به خیال اینکه اینجا اروپاست و همه چیز مدرنه و زندگی ماشینی و ما هم که ساخته شدیم برای زندگی ماشینی...

چند روز دیگه تولد دخترکه و گفتم که براش کیک تولد سفارش بدیم. همه آنچنان چپ چپ نگاه می کنن که انگار گفتی برای بچه می خوام سالن بگیرم و ۲۰۰ نفر دعوت کنم. اینجا رسم نیست که کیک سفارش بدی باید خودت درست کنی. یا مامان بزرگ بچه درست می کنه. اما کیک سفارش دادن یه چیزیه برای عروسی و اینا... یکی دوتا قنادی هم سر می زنی که ببینی شاید بتونن برات چیزی درست کنن که تو فکرته اما همشون یک چیزهای استانداردی دارن که اصلا ربطی به کیک تولد نداره،‌انگار سفارش داده باشی برای چای و کیک عصر یکشنبه.

بعد با خودت فکر می کنی که باید خودت کیک درست کنی... و تو که تو عمرت از این کارا نکردی نشستی به عزا گرفتن که ای خدا چه کنم چاره کنم. چه سرکوفتی از این بدتر که نتونی یک کیک تولد برای دخترت درست کنی. گفتم که بدونید در کنار حلیم بادمجون، کیک تولد بچه هم یکی از چیزهایی هست که اینجا می شه باهاش پول درآورد.

12:19 AM نوشا   -   0 نظر

 






نینوچکا صبورترین دوست من در تمام روزهای خوش خلقی و بد خلقی است. امان از وقتیکه او هم حالش گرفته باشه...

آدرس
خانه
تماس
فید خوان


این ها سایتهایی هستند که معمولا مرتب بهشون سر می زنم... بعضی هاشون را واقعا دوست دارم و هر بار روحم تازه می شه از خوندن نوشته های جدیدشون... بعضی ها هم کلا طاقت فرساست خوندن نوشته هاشون اما باید!!.


گلمریم
Only Some Words
آشپزخانه کوچک من
وقتی همه خواب‌ند
پیاده رو
شادی
صاب مرده
سر هرمس
یک سرخپوست خوب
گفت و چای
انجمن دفاع از حقوق کودکان
گوشه
آهو نمی شوی...
آوای زندگی
اسپریچو نوشت
بانوی گیلک
باید بنویسم
برای تو - جیران
بلوط
حقوقدان پاریسی
خیاط باشی
در قند قزل آلا
روزنگار خانم شین
زن روزهای ابری
زن زمینی
زنانه‌ها
زن‌نوشت
سه روز پیش - مرضیه رسولی
فسیل متفکر
لنگ‌دراز
لی‌لی
ماه هفت شب - بهاره رهنما
میچکا کلی
بی بی مهرو - افغان
بدون مرز
بن بست خاك و آرزو



آرشیو
January 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
May 2012
June 2012
July 2012
September 2012
October 2012
November 2012
December 2012
January 2013
March 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
December 2013
January 2014
February 2014
April 2014
June 2014
July 2014
August 2014
October 2014
January 2015
March 2015
April 2015