12/09/2010

از هر دری

پشت صحنه
دلم می خواست کمی از پشت صحنه های سفر به رُم بنویسم که فرصتی نشد. همینقدر شاید کافی باشه که اشاره کنم که یکی دو روزی که وقت داشتیم شهر را ببینیم یا بارون می آمد سیل آسا و یا اینکه بارون می آمد و علاوه بر اون هم دانشجوها اعتصاب کرده بودند و مترو و اتوبوس و کل سیستم شهری مختل بود.
از طرف دیگه نشستی که داشتیم با پارتنرهای مختلف پروژه با تاخیر وحشتناکی مواجه شده بود چون کسانی که از جنوب آلمان یا اتریش می آمدند پروازهاشون به دلیل برف کنسل شده بود یا تاخیرهای آنچنانی داشت.
بعد هم که برگشتیم به مملکت ژرمنی با درجه حرارت منفی ۱۴ مواجه شدیم و از یک ساعت بعد از نشست هواپیمای ما به زمین برف باریدن گرفت که همچنان ادامه دارد!

بیمه بازنشستگی
برای کارهای ویزا و اقامت پرسیده بودم که از چه زمانی می تونم اقامت دایم بگیرم. گفته بودند باید اول از اداره بازنشستگی آلمان کل سابقه بیمه ات را بگیری تا ببینیم چه جوریه وضعیت ات. برای اقامت دائم اینجا باید برات حداقل ۶۰ ماه بیمه بازنشستگی رد شده باشه.
از بیمه یک پرونده برام اومده بود که کل سابقه بیمه ام توش بود. بعد نوشته بودن که باید بهمون بگی توی فاصله ۱۷ سالگی ات تا ۲۰۰۵ که اولین بار توی آلمان برات بیمه رد شده چکار می کردی.
زنگ زدم گفتم من تا ۲۰۰۴ ایران بودم. اونجا درس خوندم و کار کردم. گفتن متاسفانه سابقه کارت را نمی تونیم لحاظ کنیم ولی هرچقدر درس خونده باشی توی سابقه بیمه ات حساب می شه. حتی سالهای دانشگاه توی ایرانت. خلاصه خوبه دیگه. یعنی هرچند این قضیه باعث نمی شه که زودتر بازنشسته بشی چون توی آلمان باید تا ۶۷ سالگی کار کنی. اما حقوق بازنشستگی ات اضافه تر میشه. البته اونم فقط یک اپسیلون. اما همینم خوبه دیگه.

بسته
از رم که آمدیم یک بسته پستی برایمان آمد... طبق روال هر سال از طرف مامان سیتا. جریان این هست که روزهای یکشنبه دسامبر اینجا به عید اَدوِنت (Advent) شناخته می شه که جزو اعیاد مسیحی هست و ایده اش این هست که ملت خودشون را برای تولد مسیح در کریسمس آماده کنن.
مامان سیتا هم هر سال برای اولین اَدوِنت ما یک بسته می فرسته که شامل شیرینی های خانگی کار خودش و یک شمع نسبتا بزرگ تزیین شده با برگهای کاج (که معمولا تزیین ها را هم خودش انجام می ده) و هدیه های کوچیک مختلف هست. یک جورهایی حس خوبی داره کلا باز کردن بسته ای که بوی کاج می ده و روشن کردن شمع روز یکشنبه توی این هوای برفی و خوردن چایی و شیرینی های خانگی کار مامان سیتا. کلا یک جورهایی حس خانوادگی به آدم دست می ده.

9:47 AM نوشا   -   2 نظر

 






نینوچکا صبورترین دوست من در تمام روزهای خوش خلقی و بد خلقی است. امان از وقتیکه او هم حالش گرفته باشه...

آدرس
خانه
تماس
فید خوان


این ها سایتهایی هستند که معمولا مرتب بهشون سر می زنم... بعضی هاشون را واقعا دوست دارم و هر بار روحم تازه می شه از خوندن نوشته های جدیدشون... بعضی ها هم کلا طاقت فرساست خوندن نوشته هاشون اما باید!!.


گلمریم
Only Some Words
آشپزخانه کوچک من
وقتی همه خواب‌ند
پیاده رو
شادی
صاب مرده
سر هرمس
یک سرخپوست خوب
گفت و چای
انجمن دفاع از حقوق کودکان
گوشه
آهو نمی شوی...
آوای زندگی
اسپریچو نوشت
بانوی گیلک
باید بنویسم
برای تو - جیران
بلوط
حقوقدان پاریسی
خیاط باشی
در قند قزل آلا
روزنگار خانم شین
زن روزهای ابری
زن زمینی
زنانه‌ها
زن‌نوشت
سه روز پیش - مرضیه رسولی
فسیل متفکر
لنگ‌دراز
لی‌لی
ماه هفت شب - بهاره رهنما
میچکا کلی
بی بی مهرو - افغان
بدون مرز
بن بست خاك و آرزو



آرشیو
January 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
May 2012
June 2012
July 2012
September 2012
October 2012
November 2012
December 2012
January 2013
March 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
December 2013
January 2014
February 2014
April 2014
June 2014
July 2014
August 2014
October 2014
January 2015
March 2015
April 2015