عزای خصوصی
یکی از مشغولیتهای جدی بنده عزا گرفتن هست. عزا گرفتن برای این، برای اون، و برای خودم که از همه بیشتر. این عزاداری معمولا توام می شه با سکوت و سکوت، و یا غذا پختن افراطی، و یا مرتب کردن خونه به صورت افراطی و یا گاهی هم حتی گریه جلوی آینه! از اون مدل گریه های ساکت و صامت.
دو سه هفته ای بود که فکر می کردم اون پروسه تمام شده. پروسه عزاداری نه ها! یک پروسه ای هست در این ژرمنی که بایستی طی بشه که حالا ماهیتش اونقدرها هم مهم نیست. مهم اینه که شرش کنده بشه. اونوقت یک ابلهی پشت تلفن فرمایش کرده بود که تمام شده، یا گوشهای بنده اونقدر زبان نفهم بودند که اینجوری شنیده بودند.
امروز زنگ زدم برای پی گیری، که گفتن تمام نشده که! هنوز شروع هم نشده که بخواد تمام بشه...
خلاصه صبح دوشنبه ای، کل هفته ام را ساخت دیگه. گفتم به این مناسبت رسما ۳ روز عزای خصوصی اعلام می کنم که هفته شما را هم ساخته باشم.
10:59 AM نوشا
-
9 نظر