سه هفته ایران بودم. با سیتا... جای همه شما خالی. خوش گذشت. خبرهای خوب و عقد و عروسی هم بود که کلی بیشتر خوش گذشت. شیراز و یزد و اصفهان و تهران و دیدار خانواده و کلی عمو و دایی و دوستان قدیمی و آشنایی همه اونا با سیتا و صد البته افسوس دست ندادن دیدار خیلی دوستان خوب دیگه و حتی گناه کبیره خداحافظی نکردن با مامان بزرگ را هم باید بهش اضافه کرد.
یک انتشارات هست که سفرنامه های جالب و بامزه ای در مورد هر کشوری می نویسه جولای ۲۰۰۸ هم جدیدترین نسخه اش در مورد ایران در آمده که سیتا خریده و قبل از سفر به ایران مشغول خوندنش شد هر از گاهی با اطلاعاتی که از این کتاب بدست آورده منو غافلگیر می کرد مثلا اینکه بهترین راه رد شدن از خیابون اینه که با یک ایرانی از خیابون رد بشید و قبلش مطمئن باشید که ایرانیه اون طرفی هست که ماشین داره میاد. اولین نکته ای که در مورد روحیات ایرانیها نوشته در مورد تعارفه. که مثلا وقتی چیزی می خرید و طرف می گه قابلی نداره سرتون را زیر نیندازید و برید. که تعارف کلا بخاطر اینه که به طرف این شانس را بدی که اگه مثلا چیزی توی خونه یا ته جیبت نداری با این حال مهمون نواز به حساب بیای واین شانس را داشته باشی که طرف را حداقل صوری هم که شده مهمون کنی. توصیه هم کرده که کلا هر دعوتی را ۳ بار رد کنید تا مطمئن بشید که دعوت واقعیه.
تا کلی وقت به سوالات مربوط به خوندن این کتاب جواب می دم مثلا تفاوت چادر و حجاب چیه... آیا بسیج یک بخشی از پلیس هست یا همینجوری از نیروهای خودجوش هستند؟ فرنی همون فالوده است؟ کله پاچه چیه...زورخونه چه نوع ورزشیه. شما واقعا مغز و زبون می خورید؟
خلاصه... این از معلومات کتابی و . حالا سیتا توی این کتاب هم خونده آدم تا جون داره باید چونه بزنه و دیگه یاد گرفته دم دکون بقالی هم که می ره می خواد چونه بزنه. هر چی می گی عمو جان اینجا که دیگه چونه بر نمی داره می گه حالا تو یک تلاشی بکن. حالا من بدبخت هم مترجم! بعد هم که ملت را حسابی کچل می کنه که دیگه کلافه می شن و قیمتش را قبول می کنند دست می زنه سر شونه من و می گه اصفهانی!!!
خلاصه سفر جالبی بود. همراهی با سیتا باعث می شد که منهم بعضی اوقات بتونم از دریچه توریستی مردم کشور خودم را نگاه کنم. چون خیلی ها که اول به قیافه سیتا نگاه می کردند فکر می کردند منهم خارجکی هستم و جالب اینجاست که به نظر من مردم با خارجی ها خیلی بهتر هم برخورد می کنند. توی بازارهای یزد مثلا خیلی پیش می اومد که حتی بچه های کوچولو بیان هلو هلو کنان دست بدن و بدو فرار کنن برن برای بقیه تعریف کنند که با خارجیا دست دادن. دوسه باری هم که امنیت روانی مملکت به خاطر حجاب من به خطر افتاده بود به محض دیدن اینکه سیتا خارجیه ما رو سریع رد کردند که برویم. فقط یک بار به انگلیسی به سیتا گفتند مانتوی خانمتون خیلی کوتاهه بگید بلندش کنه!
------------------------------------------------------------------------------------------
در مورد لایحه حمایت از خانواده هم که الان که از دستور کار مجلس خارج شد می شه تا اطلاع ثانوی نفس راحتی کشید. فکر می کنم فقط باید مفاد لایحه را خلاصه کرد و برای ملت روخوانی کرد. دیگه نیازی به بحث و جدل نیست. مشکل فقط اینجاست که خیلی ها به اسمش نگاه می کنند و فکر می کنند که این واقعا یک اصلاحیه ای به نفع زنان و یا به نفع خانواده هاست. مثلا اینکه خیلی چیزها مثل ثبت نکردن ازدواج که در حال حاضر جرم شناخته می شه و حتی مجازات زندان داره بعد از این لایحه تبدیل می شه به جریمه نقدی... حالا خوب خیلی ها که نمی دونن که الان این قضیه جرم به حساب میاد فکر می کنند که لایحه جدید چیز مثبتی هست و داره قانونی به قوانین قبلی اضافه می کنه.
به هر حال دست تمام دست اندرکارانی که با تصویب این لایحه مخالفت کردند درد نکنه.
به نظرم چیزی که خیلی می تونه موثر عمل کنه یک لیست هست که لایحه جدید را با قوانین فعلی مقایسه کنه. اونوقت شاید متقاعد کردن ملت هم خیلی خیلی راحتتر بشه.
10:43 PM نوشا
-
0 نظر