پدر و مادر بی اینترنتی بسوزه که من الان باید ۳ تا پست را با هم یکی کنم...
آهنگ نوری تا بینهایت آلبوم جدید آریان را گوش می کنم و خیلی بهم می چسبه... مخصوصا آهنگ نوری تا بینهایت قسمت انگلیسیش بهم خیلی حس آشنایی می ده. یکی از دوستان برام یک لینک یوتیوب می فرسته و می بینم که آهنگ مشترک با کریس د برگ هست که اونقدر به دل من چسبیده. جالبه که با اینکه مدتهاست خبر کنسرت آریان و کریس د برگ را دنبال می کردم چیزی در این مورد نخوانده بودم که با هم آهنگ مشترک هم داشته باشند. از آریان ها از این جهت خوشم میاد که هنوز توی ایران به فعالیتشون ادامه می دهند... به نظرم جای تقدیر داره.
در سه چهار روز گذشته کتاب تجدد و تجددستیزی ایران نوشته عباس میلانی را خواندم. متاسفانه نمی تونم توصیه کنم بهتون. چون به نظرم بعد از خوندن این کتاب خیلی به معلومات آدم اضافه نمی شه... در واقع کتاب مجموعه مقالات سالهای اخیر آقای عبدی حول و حوش مساله تجدد در ایران است. اما تنها چیزی که من با خواندن کتاب عایدم شد اینکه تاریخ بیهقی خیلی به زندگی مردم اون زمانها نپرداخته و بنابراین نمی تونیم ازش بفهمیم که تجدد یا تجددستیزی در اونموقع ها چطور بوده. دیگه اینکه هوس می کنی کتاب شکر تلخ جعفر شهری را بخونی و همچنین خاطرات ناصرالدین شاه به فرنگ
--------------------------------------------------------------------
این آلمانیها بعضی وقتها چیزهایی می گن که آدم از خنده روده بر می شه. مثلا با اینکه اکثرشون چشمهای آبی دارند و موهای بلوند با این حال همیشه برای زنهای بلوند جوک می سازند که خیلی ساده و ابله هستند. یا وقتی می خوان تعریف کنند که آره اونموقع ها خیلی ساده لوح بودم می گن من هم که چشم آبی بودم ... یک بار به یکیشون می گم شما که همتون چشم آبی هستید چرا به آدم ساده لوح می گید چشم آبی؟ می گه شاید برای اینکه بچه ها وقتی به دنیا می یان همشون چشمهاشون آبیه... من ریسه می رم از خنده و می گم تو هم که چشم آبی هستی عمو جون. بچه های شما چشم آبی هستن چون شما همتون چشم آبی هستید... اما اینجوری نیست که همه بچه ها موقع دنیا اومدن چشم آبی باشن. شروع می کنه به دلیل و برهان آوردن که حتی با بچه هایی که بعدا چشماشون مشکی می شه موقع به دنیا اومدن چشمشون آبیه چون سلولهای قهوه ای بعدا رنگ می گیرند... و من همینجور می خندم. اونجا اتفاقا چند نفر دیگه هم هستند همه آلمانی ... از اونها می پرسیم که نظرشون چیه. اونها هم همه تایید می کنند که بچه ها موقع تولد همه چشم آبی هستند. بهشون نگاه می کنم می گم خوب برای اینکه شما هم همتون چشماتون آبیه طبیعیه که بچه هم چشم آبی بشه. دوباره از اونا اصرار که نه! حتی بچه های چشم مشکی هم اولش با چشم آبی به دنیا می یان.
یکباره یک خانمی میاد توی اطاق که از قضا توی بیمارستان کار می کنه. از اون می پرسیم بچه ها موقع دنیا اومدن رنگ چشمشون چیه با قاطعیت می گه آبی. من می پرسم ترکا چی؟ بچه های ترکها هم چشماشون آبیه؟ می گه نه! اونا نه! اونا چشماشون مشکیه...
9:42 AM نوشا
-
0 نظر