11/11/2007



برنامه های تلویزیون آلمان را من توی ایران هم می دیدم... اینجا هم هر موقع فرصتی بشه... بعضی وقتها حتی برنامه های در مورد ایران هست یا در مورد خاور دور. ماهی ۳-۴ برنامه در مورد ایران ... آخرینش در مورد شیراز بود با کلی اطلاعات در مورد پاسارگاد حافظ کریم خان زند و حتی خانواده قوام ها... هر از گاهی هم برنامه های مستندی درست می کنند در مورد زندگی مسلمونهای آلمان... اینکه اونها چطور فکر می کنند... چطور زندگی می کنند و چقدر دلخورند از پیشداوریهای ناشی از تبلیغات... بعضی از برنامه ها واقعا جالب و آموزنده هستند... مثل برنامه هایی که رفتار یک خانواده را مورد بررسی قرار می ده و بهشون راهنمایی می کنه که چطور مثلا با بچه ها رفتار کنند که بچه ها تربیت درستی داشته باشند. یا چطور رفتار مالی صحیحی داشته باشند که دچار گرفتاریهای مالی با بانک و ... نشوند. اوایل من کلی کف می کردم که ملت اینقدر بی رودر بایستی میان پشت تلویزیون و در مورد مشکلاتشون حرف می زنند... و اینکه چقدر قشنگ قبول می کنند که اشتباه کرده اند و سعی می کنند که اشتباهشون را جبران کنند. همیشه فکر می کردم توی ایران ملت آبرو دار عمرا بیان پای تلویزیون و مثلا تعریف کنند که چقدر قرض دارند یا چقدر مشکل خصوصی دارند... بعدش فکر می کردم که اینها حتما پول گرفته اند و در واقع بازی می کنند... خوب ۱۰۰٪ هم همه چیز طبیعی که نیست ... اما اینهم جزيی از فرهنگ آلمانی است که در هر حالی حتی اگر برات ناخوشاینده سعی کنی که منطقی باشی.حالتهای کله شقی بیجا را اینجا خیلی کم آدم تجربه می کنه.

حالا همه اینها را گفتم که در واقع بگم دلم با همه اینها برای برنامه های ایرانی تنگ شده... بعضی وقتها حتی دلم برای صدا و سیما هم تنگ می شه ... و اونوقته که می فهمم که دارم خل می شم...
توی کتابخونه ایرانی غرغر می کنم که توی اکثر خونه های اینجا آدم اجازه نداره که ماهواره نصب کنه... اونجا بهم با قاطعیت می گن که به عنوان یک خارجی از نظر قانونی این حق را داری که ماهوراه نصب کنی برای دیدن و ماندن در فرهنگ خودت. یک جوری همین قانون بهم قوت قلب می ده...

9:46 PM نوشا   -   0 نظر

 






نینوچکا صبورترین دوست من در تمام روزهای خوش خلقی و بد خلقی است. امان از وقتیکه او هم حالش گرفته باشه...

آدرس
خانه
تماس
فید خوان


این ها سایتهایی هستند که معمولا مرتب بهشون سر می زنم... بعضی هاشون را واقعا دوست دارم و هر بار روحم تازه می شه از خوندن نوشته های جدیدشون... بعضی ها هم کلا طاقت فرساست خوندن نوشته هاشون اما باید!!.


گلمریم
Only Some Words
آشپزخانه کوچک من
وقتی همه خواب‌ند
پیاده رو
شادی
صاب مرده
سر هرمس
یک سرخپوست خوب
گفت و چای
انجمن دفاع از حقوق کودکان
گوشه
آهو نمی شوی...
آوای زندگی
اسپریچو نوشت
بانوی گیلک
باید بنویسم
برای تو - جیران
بلوط
حقوقدان پاریسی
خیاط باشی
در قند قزل آلا
روزنگار خانم شین
زن روزهای ابری
زن زمینی
زنانه‌ها
زن‌نوشت
سه روز پیش - مرضیه رسولی
فسیل متفکر
لنگ‌دراز
لی‌لی
ماه هفت شب - بهاره رهنما
میچکا کلی
بی بی مهرو - افغان
بدون مرز
بن بست خاك و آرزو



آرشیو
January 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 2009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 2011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
May 2012
June 2012
July 2012
September 2012
October 2012
November 2012
December 2012
January 2013
March 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
December 2013
January 2014
February 2014
April 2014
June 2014
July 2014
August 2014
October 2014
January 2015
March 2015
April 2015