مشکلات ترجمه تمامی نداره... مامان هم که همین جوری برای خودش ضرب المثل می گه و بعدش هم یک خنده ا میکنه که دل هر کسی آب می شه که بفهمه الان این چی بود که گفت... مثلا: مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. سیتا هم که همینجوری می شینه منتظر ترجمه. یا مثلا ریش و قیچی دست شماست... حالا این ترجمه اش ساده است اما بعدش باید تازه کلی توضیح بدی که این یعنی چی و در چه مواردی استفاده می شه و وقتی که استفاده می شه طرف منظورش چی بوده... حالا در حال جون کندن هستی که همین ها رو توضیح بدی مامانت میگه حالا یا بگو بهش هر گلی زدین به سر خودتون زدین و غش غش می خنده... :D
سیتا دیگه کم کم بعضی کلمات فارسی را یاد گرفته... هر کلمه جدیدی که یاد می گیره همه اول کلی می خندیم. تلفظ هاش همه عین توی فبلم هاست که خارجیا سعی میکنند فارسی حرف بزنند. مامان می گه آدم همیشه فکر می کرد اینها بلدند فارسی حرف بزنند اما اداشونه که اینجوری خارجی حرف بزنند. .
8:41 AM نوشا
-
0 نظر