الان خبر شدم که مامان بابا برای یک ماه میان اینجا... خیلی خوشحالم. نینوچکا می گه دیگه می تونی همه چیزهایی که دو سه ساله توی ذهنت حک شده را بهشون نشون بدی. نمی دونم که عکس العمل شون در مقابل محیط جدید چیه. ولی حتما خیلی با مزه می شه. مخصوصا دیدار با خانواده سیتا. دیشب داشتم به نینوچکا می گفتم مکالمه بابا و مامان با آلمانیا حتما خیلی هم سخته. مخصوصا که آلمانیا خیلی رک هستن. تعارف و این جور چیزا که خوب ندارند. گفتم ببین مامان میاد یک ساعت خوش و بش می کنه: ٬سلام خانم ... حال شما مشتاق دیدار. ما ذکر خیر شما رو که خیلی شنیده بودیم حالا هم شرمنده باعث زحمتتون شدیم. زحمت خوش داشتین؟ وظیفه ما بوده شما رو دعوت کنیم اما دیگه ... ٬ خلاصه حرفش که تمام شد من باید ترجمه کنم مامانم گفتند سلام
11:03 AM نوشا
-
0 نظر
|